رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

گل ما

بدون عنوان

1391/10/8 13:32
نویسنده : مامان رها
197 بازدید
اشتراک گذاری

سلام رهای عزیزم. بعد از کلی بازی و البته نق زدن خوابیدی. دخترکم یکشنبه از خواب که بیدار شدی  آبریزش بینی داشتی و سرفه میکردی.. بعد آبریزش بینی یت خوب شد وسرفه ات هم خیلی کم شد. به نظر می آمد سرت سرماخورده باشد. که ناگهان دیروز در خواب به سرفه افتادی.. دم صبح آبریزش و سرفه امانت نمیداد. عصر چون پنشنبه بود بابایی زودتر از همیشه امد خانه و شال و کلاه کردیم و بعد از 44 روز رفتیم دکتر. دکتر معاینه ات کرد و برایت دارو نوشت: شربت پروسپان و زادیتن و قطره کلراید سدیم.. از دیشب تا حالا خدا را شکر بهتری. انشاالله زودی بهتر هم میشوی مامانی.. راستی قد و وزنت هم بد نبود. خدا راش کر. برایت در کارت رشد نی نی سایت اطلاعات وزنو قدت را وارد میکنم عزیزم.

از شیرین کاری هایت:

بلد شده ای خودت را از حالت نشسته به حالت دمر درآوری. 4 دست و پا که میشوی هی خودت را تکان میدهی. پریشب بابایی کشف کرد که در حالت نشسته میچرخی. نشانده بودیم ت و یک بالشت هم محض احتیاط پشتت گذاشته بودیم که اگر افتادی سرت به زمین نخورد. بعد کمی که گذشت دیدیم بالش پشتت نبود! حدود 90 درجه چرخیده بودی. از خواب هم که بیدار میشوی یا طاقباز که گذاشته باشم ت میکوشی بنشینی و نیم خیز هم میشوی تقریبا.  راستی توپ  بازی را هم کماکان دوست داری. مینشینم روبروی هم و توپ برای هم قل میدهیم. التبه هنوز مانده تا حرفه ای شوی.  راستی فوتبال هم میکنیم.. من و تو در یک تیم و بابا تیم مقابل. میدانی که من یک زمانی فوتبالیست بودم مامانی! اینقدر بامزه پایت را میگذاری روی  توپ که بیا و ببین. راستی دیشب بعد از دکتر یه سر خانه ی دو تا مادربزرگها زدیم. خانه ی عزیز بابا که بودیم. کنارم نشسته بودی که بی هوا خیز برداشتی طرف آغوشم. و وقتی بغلت مردم هی سرت را در آوشم پنهان میکردی. مامانی نخواهی خجالتی شوی؟ خوشحالم که دوستم داری اما چون دوستت دارم نمیخواهم به من آنقدری وابسته باشی که از دیگران دوری کنی. راستی یک چیز دیگر: دیشب خانه ی عزیز بابا که بودیم یهو بی هوا گفتی "دایی" خیلی هم واضح.  من و بابایی ذوقزده شدیم. البته که دیگر تکرار نکردی دلبندم. قربان شیرین زبانی هایت. فدای کنجکاوی هایت. خیلی مهربان و خنده رو هستی دخترم.(بی خیال وقت هایی که روی آن دنده هستی و گریه و نق نق و بداخلاقی میکنی) خیلی با ذوق و شوق نگاه میکنی به دنیا. خیلی حساس و عاطفی هستی. نازدار خانم من و بابا هستی تو. اینقدر ناز داری که شیرت را هم باید وقتی دارم راه میبرمت و در آغوش گرفته ام ت، بخوری.

راستی از سه شنبه موز میخوری. از دیروز هم زرده ی تخم مرغ. وای دخترم سیب را که با لثه هایت تکه تکه میکنی دیگر نمی شود دستت بدهم. دیروز قاچ سیبی را که به ت دادم با لثه های  ملتهب ت خوردش کرده بودی و خدا رحم کرد که قورتشان ندادی. البته که من پیشت بودم. امروز هم هویج به دستت دادم تا به لثه هایت بکشی بعد دیدم تکه های کوچکی از هویج هم کنده ای. نمیدانم زور لثه های تو زیاد است یا میوها تقلبی شده اند مادر.

 

دوستت دارم و برایت از خدا آرزوی سلامتی میکنم. برای تو هم ی نی نی گل ها.

راستی با دست های کوچکت همه را دعا کن. به خصوص  آن هایی را که نی نی ندارند. باشد که خدا از ضل خودش همه را بی نیاز کند..

 

جمعه- 8 دی 91

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل ما می باشد