رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

گل ما

چشم و چراغ خانه‌ي ما

1391/5/24 13:18
نویسنده : مامان رها
293 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

من فداي نگاه هايت، خنده‌هاي بي‌دندانت، فداي دمر شدن و چرخش‌هاي نود درجه‌اي‌يت، فداي لحظه‌اي كه با خنده تلاش ميكني و پاهاي كوچكت را بالا مي‌بري و از سويي به سوي ديگر مي‌شوي، فداي سرگرفتن نصف و نيمه‌ات- بالا نگاه داشتن سرت وچرخاندن گهگاه ش به اينور و آنور- ، وقت‌هايي كه تو را در آغوش دارم و سر كوچكت را بر روي شانه‌ام تكان مي‌دهي، خنده‌هاي گاه صدادار از ته دلت، گريه كردن‌ت ‌حتي، لب ورچيدن و ناله كردن‌هايت، من فداي آن وقتي كه با چشمان نيمه باز -گاه يكي نيمه باز و يكي بسته - به خواب خرگوشي مي‌روي، فداي آن وقتي كه به هيچ روشي نميخوابي و وقتي بر روي سينه ام مي‌خوابانم‌ت  آرام مي‌گيري و به خواب مي‌روي، فداي گريستن‌هايت كه دل من را خون مي‌كند وقتي تو بيماري و درد مي‌كشي و من به جز تيمار كردن‌ و درد كشيدن با تو ، كار ديگري نمي‌توانم، فداي آغون و آقا كردن‌هايت، فداي وقت‌هايي كه  با آدم درد دل مي‌كني-توي چشم‌هامان نگاه ميكني و صداهايي از حلق ت در مي آوري كه اوج و فرود دارد مثل تعريف كردن يك ماجرا- من فداي بيدار شدن ت به وقت سحر، فداي وقتي كه لباس ميهماني تنت مي‌كنم و انگاري كه دوست داشته باشي، فداي وقتي كه با لالايي به خواب مي‌روي، فداي آن وقت‌هايي كه خوابت سبك است و تا من در كنارت دراز نكشم و بويم را نشنوي، درست نمي‌خوابي. فداي وقت‌هاي كه بر روي پاهايم مي‌خوابانم‌ت و تو كم‌كم از هوش مي‌روي، فداي لحظه‌هايي كه داري گريه مي‌كني و وقتي صداي در خانه مي آيد، يا زنگ تلفن، آرام مي‌شوي، انگار كه بخواهي بداني كيست. فداي وقت‌هايي كه در آغوش من به استقبال بابايي مي‌آيي. فداي قدم و كرمت دخترم كه بودنت بركت زندگي ما شده. فداي وقت‌هايي كه دستان نازت را به زور در دهان كوچكت مي‌چپاني، وقت‌هايي كه يكهو صداي مكيدن مي‌آيد و مي‌بينم با ولع داري يكي از انگشت‌هايت را مك مي‌زني، فداي دستن كوچكت كه دستان مرا مي‌جويند و وقتي يافتند سفت مي‌چسبند،فداي دهان جنباندن‌ت به وقت گرسنگي، فداي سر تكان دادن‌هايت، فداي دست و پا زدن‌هايت،  فداي وقتي كه صداي بلندي مي‌شنوي و بغض مي‌كني، فداي عطسه كردن‌هايت كه مانند عزيزجان 3تايي است و گاه 2تايي و 4 تايي و به ندرت يكي. من فداي تو و تمام لحظات با تو بودن دخترم..

رها جانم، سه‌شنبه 10 مرداد واكسن دوماهگي‌يت را زديم و بسيار بي‌تابي كردي. جاي واكسن‌ت هنوز درد مي‌كند، هنوز سفت است و من اميدوارم كه زودتر خوب شود حال‌ت.. اين روزها از كول من پايين نمي‌آيي، دوست‌ داري كه در آغوشم باشي و راه بروم.. در كنار تمام خنده‌ها و بازي كردن‌هاي 1 نفره‌ات، خيلي گريه مي‌كني، كوليك و برفك و حالا  هم كه جاي واكسن‌ت..

دوستت دارم و ممنونم كه آمدي و دختر ما شدي

خداوند تو را محافظت كند و الهي كه  تندرست و دلخوش و  عاقبت بخير باشي دلبندم

اين هم چند تا عكس از تو هديه‌ي الهي:

22 تيرماه 91

اين عكس رها جان بعد از يه حمام لذت بخشه در 24 تيرماه 91

 

31 تير91- رها لباس عروسكش را پوشيده

اينجا رها لباس عروسكش را پوشيده. 31تيرماه
دخترم دستاش بازه ميگه من بخشنده م. من دست و دلبازم. والا!

 

31تيرماه91. دخترك قشنگ من آبي پوشيده

اينجا هم ديگه لجش در اومده داره غر ميزنه جيگرطلاي مامان

 

31 تيرماه 91
رهاخانم اينجا داره ميگه من چيكاره بيدم؟ 31تيرماه 91

 

رها خانم در حال گريستن

اينجا كلاه عروسك رها را سرش گذاشتم كه انگار خوشش نيامده برعكس من!

 

6مرداد

اين عكس براي 6مرداد91 است.. چي رو زمين افتاده مامان؟

 

خب دخترم ديگره بيدار شدي. باقي عكس هات را يك وقت ديگر ميگذارم

خدا حفظت كند..

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

آی تک مامان نیایش
24 مرداد 91 12:25
امیدوارم چراغ خانه تان تا 120 سال برایت روشنایی بدهد و کانون خانواده گرمتان سرشار از شادی و نشاط باشد در کنار دسته گلی که از خداوند هدیه گرفته اید
كتي(مامان آقا مهديار)
2 شهریور 91 4:54
جيگرتووووووووووووووووووو خوردني زنده باشي
سودابه
7 شهریور 91 6:10
سلام رها قشنگم خوبی .دست مامانت رو بگیر بیاین مهمونی وب محمد متین ماهمه رو دعوت کردیم به یک داستان.قبلااز بازدیدتون تشکر میکنم .راستی با نظرات خوبتون راهنمای من باشید برای نوشتن داستانهای بعدی.سپاس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل ما می باشد